وقتی موسی مرا به آیین واقعی الهی هدایت کرد !
پیام های نوین موسی به مردم جهان ابلاغ شده است !
تذکر : راهب اهل ایمان در ملکوت خدا, قرآن و نظایر آن را بشری خوانده است !
من طی هدایت و نجات الهی، به آیین راستین الهی و آیین راستین موسی نبی روی آورده، ماهیت بشری قرآن، تورات، انجیل و اوستا را بدفعات متذکر شده ام. البته! زرتشتیان عزیز هرگز اوستا را انزال یا وحی الهی نخوانده اند که نمایانگر فرهنگ نجیب آریایی میباشد؛ زیرا دروج یا دروغ برای زرتشتیان و اجداد ایرانیان زرتشتی خطایی بزرگ بود؛ لیکن پس از تحمیل اسلام به ایرانیان است که دروغ در فرهنگ ایرانیان ترویج یافته است. اکنون من یک وظیفه معنوی و ملکوتی از سوی موسی بعهده دارم که کسی را یاری مقابله با آن نبوده است. من وظیفه ای مگر ابلاغ آیین راستین الهی ندارم که عیسی نبی، آخرین پیامبر آفریدگار یکتا با هدف احیای آن آیین پاک، به رسالت لاهوتی برگزیده شد. بنابراین من همت گماشته ام که پس از چاپ و نشر کتاب راهی بسوی راستی، ابلاغ آیین راستین الهی و نبوی برای سایرین، سهل و آسان گردد. همگان بایست بدانند که این ادیان، بشری هستند.بنابراین من، در مقام آفریده ی آفریدگار یکتا و شاگرد و فر%D$تاده موسی نبی از ملکوت، کتابهای قرآن، تورات، انجیل و اوستا را بشری میخوانم. اکنون من کتاب مفصل خود را دربارهی ماهیت بشری ادیان منتسب به توحیدی منتشر نموده ام. همچنین کتابی با محتوای سیاسی و اجتماعی نیز در حال نگارش و تدوین دارم؛ کتاب سیاسی و اجتماعی خود را با افزایش کمی و کیفی در فضای مجازی منتشر نموده ام که مطالب شایان توجه ای، در کتب مذکور گنجانیده شده است.
من هم همچون سایر نوع بشر جایز الخطا بوده ام؛ لیکن خداوند مرا مورد هدایت و نجات خویش قرار داده، لطف و عنایت والایش را شامل حال من نموده است؛ زیرا او مشتاق هدایت و نجات همهی بندگان است. حکومت جمهوری اسلامی هر صدای مخالفی را خفه میکند؛ لذا خداوند چنان موقعیتی از من فراهم ساخت که حتی آخوندها و عناصر اسلامگرای مستکبر, متظاهر و متکبر همچون مورچه ای, در برابرم قرار گرفته، فرصت ابلاغ آیین واقعی الهی را داشته ام. آنچه شما از آیین راستین قصد دانستن داشته باشید؛ در متن کتاب راهی بسوی راستی گنجانیده شده است. طی این سالیان مبارزات سختی برای مدافعه از خود و خانواده و مقابله با ستمها و افراط گری ها و توطئه های عناصر جمهوری اسلامی و پادشاهی انگلیس داشته ام که همهی سختی ها و ناراحتی ها را پذیرفتم؛ حتی بخشی از مبلغ ناچیز اهدای کلیه ام را از طریق نظارت انجمن حمایت از بیماران کلیوی, به نشر و چاپ این کتاب اختصاص دادم که حتی از جان و مال خویش برای نشر فرامین و آیین پاک راستین موسی پیامبر هزینه نموده باشم.
گرچه فرزندان ایران و هر کشوری در راستای دفاع از جان, مال و ناموس خویش، در برابر مهاجمان ستمگر محترم میباشند، و لیکن شهادت سزاوار پیامبران راستین همچون زرتشت و عیسی است که مهربان و فروتن با سایرین رفتار کردند. اما اگر هر کسی به تحول شخصیتی خویش تداوم بخشیده، مهربان, فروتن و نیکوکار زندگی نماید، بی گمان شهید محسوب میشود. شهادت از مسیر جنگیدن، کشتن و ویران کردن علیه دیگران حاصل نمیشود، مگر ادعای جاهلان, بیماران و دروغگویان باشد. اگر شهادت اسلامی در راه جنگ, خشونت, جبر, قهر و شر واقعیت الهی بود، بی گمان الله، محمد را از این والاترین مقام بهشتی و امتیازات والای آن محروم نمیساخت، لیکن خداوند فرید عیسی پیامبر را از مقام شهادت در راه محبت و ابلاغ حقیقت محروم نساخت؛ زیرا او پیامبر واقعی آفریدگار هستی است. عیسی پیامبر با کمال فروتنی گفت : خدا نیکو کار است، مرا نیکوکار نخوانید.همچنین عیسی پیامبر تعالی اخلاقی را از مسیر تعالی عاطفی تحقق بخشیده است.
کتاب راهی بسوی راستی در همین سایت قابل دانلود میباشد !
لینک دانلود کتاب راهی بسوی راستی – انتشارات آمازون
لینک دانلود کتاب ادیان توحیدی و مسایل سیاسی
تشریح کامل پیام نوین موسی را در کتاب راهی بسوی راستی مطالعه نمایید !
تحلیلی درباره سخنان آقای روح الله خمینی در روز ولادت محمد بن عبدالله, پیامبر اسلام ۱۳۶۳/۹/۲۰
من این سخنرانی را شنیده درباره اش اندیشیده ام. ماحصل سخنرانی او, درباره لزوم جنگ و کشتار دینی علیه فساد و استکبار تا رفع فتنه در داخل و جهان میباشد. آقای خمینی به ستودن جنگ و کشتار دینی پرداخته, آن را رحمت الله خوانده است. نخستین سوال این است که آیا اساس جنگ و کشتار علیه فساد و استکبار, ریشه ی دینی دارد یا ریشه ی انسانی؟ تاریخ هزاره های بشری از ابتدای آفرینش نژادهای بشری در اقسی نقاط جغرافیای زمین گواهی می دهد که جنگ و کشتار تجربه ی طبیعی بشری است که وارد برخی ادیان و سنن شده است. مثال بارز آن کشورهای کمونیستی و فاقد اعتقادات دینی میباشند که جنگ و کشتار علیه مفاسد و استکبار از سوی آنان رفتاری و دستوری دینی نیست, بلکه واکنشی طبیعی و غریزی در راستای دفاعی طبیعی از سلامتی و ایمنی زندگی فردی, اجتماعی, اقتصادی و فرهنگی است. دین به تبع انسان با مفاسد و استکبار جنگیده است, نه انسان به تبع دین با مفاسد و استکبار جنگیده باشد. دین اسلام, محتوای خشونت تهاجمی بود که علیه آزادی عقیدتی انسانها تاخته, جانها,مالها و ناموسها را درهم درید. اگر چه گاهی فردی مشرک, اقدام به زنده به گور کردن دخترش می نمود, لیکن این رفتار ضد بشری و جاهلی عمومیت نداشته, چه اگر زنده بگور کردن دختران عرب عمومیت داشت, نسل عرب با فقر تولید مثل باقی نمی ماند. گرچه محمد این دختران را از زنده به گور شدن رهایی بخشید, لیکن تعداد بسیاری کودکان دختر و پسر را یتیم نمود و تعداد بسیاری زنان را بیوه کرد.آقای خمینی در سخنرانی خویش ادعا می کند که جنگ و کشتار مفسدان, مشرکان و مستکبران به نفع و صلاح آنان است که اصلاح شده, با بار گناه کمتری به دیار باقی بشتابند. حتی او مرگ مستکبران جهان را زودتر خواستار است. بنابراین او الله را برای مقاتله ( کشتار ) چنین انسانها خوانده است. لیکن نگاهی ژرف به ماهیت شخصیتی الله, خدای اسلام می نمایاند که این خدای اسلامی دارای تناقض منش بوده, ناتوان و نادان میباشد. آنجائیکه الله و محمد قادر به انزال معجزات درخواستی تازی, یهودی و نصاری نبودند, آنجائیکه الله و محمد در مباحثه با اهل کتاب شکست خورده, به مباهله و لعن و نفرین روی می آورند, ماهیت بشری قرآن و اسلام را هویدا ساخته است. آقای خمینی نمی دانست که جنگ و کشتار علیه بشریت فرصت سوز است, نه فرصت ساز. بواقع دنیای فانی, در راستای فرصت سازی هدایت و نجات برای انسانها است ,نه فرصت سوزی علیه هدایت و نجات انسانها. ابراهیم به جنگ و کشتار نپرداخت, موسی به جنگ و کشتار نپرداخت و همچنین عیسی به جنگ و کشتار نپرداخت. حتی جنگ و کشتار علیه مفسدان, مشرکان و مستکبران و … توان بالندگی و خدمتگزاری را سلب نموده, به نیروی تحجری و دشمنی می انجامد. خاصه آنکه باور اسلام جنگ و کشتار تا رفع فتنه در جهان است. هدف رفع فتنه در قرآن و کلام خمینی, همانا مخالفان اسلام و موافقان سایر ادیان جهان میباشند. از اینرو قرآن بیان داشته است که اسلام را بر همه ادیان حاکم کنید؛ یعنی کتابی که قادر به اثبات حقانیت خود نبوده, به لعن و نفرین و توهین توسل جسته, به جدال و قتل روی آورده است, با وجهه ای استکباری و دیکتاتوری خواستار رفتاری قهر آمیز علیه آزادی بشری و حقوق بشری بوده است. سوال دیگری که درباره ی اعتقاد مرضی و انحرافی اسلامی و آقای خمینی مطرح می شود, عبارت است از اینکه آیا سایر دول جهان که دینی نبوده اند, فاقد مبارزه با مفاسد, استکبار و غیره رفتار کرده اند. آیا قوانین دولتی و قضایی, در دول غیر دینی جهان (سکولار) خود گواه مبارزه با فساد و استکبار نبوده است؟ بی گمان پاسخ آری است! لیکن هدف اسلام از صدر الی انتها ستیز با جهان در راستای تحمیل دین اسلام و قرآن به جهان میباشد و بس. بنابراین موضوع اسلام, در مبحث جنگ و کشتار تا رفع فتنه در جهان, یک موضوع دیکتاتوری و استکباری مذهبی و انحرافی میباشد که بنیانگذار بخشهای افراطی و قسی آن شخصیتی و فرهنگی مرضی از منظر روانشناسی و روانشناختی داشت. این در حالیست که قرآن دارای بخش هایی نیز اخلاقی میباشد که بی گمان مشوق و معلم اعجمی محمد بدانها پرداخته است. بدینسان من به فراست دریافته ام که قرآن و ادیان تلفیق اخلاق و نقض اخلاق و تلفیقن حق و باطل میباشند که همچون انسان فاقد کمال میباشند. همچنین خمینی نمی دانست, جنگ و کشتار, خود فتنه افروز میباشد, چه از رهگذر جنگ و کشتار, غفلت از سلامت, امنیت, عدالت, پیشرفت و حیات جامعه ای و دهکده ای جهانی حاصل می گردد. اکنون سیاست جمهوری اسلامی بر مبنای انقلاب اسلامی در جهان میباشد که البته! اسلام در ایران و جهان بدلیل خوی افراطی, تحمیلی و همچنین محتوای تکراری اندیشه ی بشری و ضد بشری, در آن مورد تبری و دوری بسیاری خاصه نسلهای نوین قرار گرفته است.
امروز جوامع بشری, در برهه ی مدرنیسم و علم, از آن وحش جنگ افروزی و آدمکشی تبری جسته, حتی اکثر مردم جهان با دولتهای جنگ افروز خود به مخالفت می پردازند. بنابراین قرآن و اسلام منبعث از یک فرهنگ تازی وحشی و ساخت بشری, نیاز انسان دوره ی عاطفی, منطقی, علمی و مدرنیتی را تامین نمی کند. واقعاً ۳۶ سال جنگ, خشونت و عداوت جمهوری اسلامی علیه جهان و دول غربی و برخی دول شرقی کدامین خدمات شایسته را نصیب بشریت نموده است؛ مگر غفلت از اعتلای کرامت, عزت, شرافت,امنیت,عدالت,انصاف,مودت, وحدت, سلامت و پیشرفت, در همه ی زمینه ها. حتی حکومتهای دینی و اسلامی از بدو تا امروز سرمشق شایسته ای برای بشریت نبوده اند. کسانی که فرصت انسانها را برای بازگشت به بهزیستی می سوزانند, بی گمان عداوت با انسانها دارند, نه مودت با انسانها.اگر جنگ و کشتار الهی علیه انسانهای دینی و غیر دینی واقعیت داشت, بی گمان الله به جنگ شیطان, فرشته طاغی و یاغی خود می رفت که عالم ملکوت و کمال را به طغیان خویش آلود ,نه انسانها که آزاده آفریده شده, در عالم ناسوت, گرفتار تناقض و نقصان آفرینش هستند. بنابراین عالم ملکوت, کمال است و عالم ناسوت, تناقض و نقصان. از سوی دیگر عالم ملکوت, جبر است و عالم ناسوت, اختیار. روح الله خمینی به دقت و فراست, علمیت به محتوای قرآن نداشت که ماهیت کتاب متناقض و ناقص قرآن را دریابد.
أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ؟ آیا اندیشه نمی کنید؟ نساء/۸۲
أَفَلَا تَعْقِلُونَ ؟ آیا اندیشه نمی کنید؟ آل عمران/۶۵
نویسنده ی تازی قرآن روایت کرده است که قابیل اقدام به قتل هابیل نمود, لیکن هابیل از اقدام به قتل و تقابل در مقابل برادرش امتناع ورزید؛ زیرا خدا را خشنود از قتل و کشتن نیافت. همچنین روایت دیگری در قرآن وارد شده است که موسی ,به قتل سهوی علیه قبطی فرعونی و کافری دچار شده, پس از اندک مدتی به توبه و انابه پرداخت. بنابراین اسلام محتوای دین متناقض و ناقص است که هر کسی قرائتی و تفسیری از آن نموده, حتی فرق مختلف اسلامی را پدید آورده است. وجود اختلاف بین فرق دینی, ذات حیات در عالم ناسوت است. بدیهی است که عالم ملکوت, وحدت است و عالم ناسوت, کثرت. زهی خیال باطل! کسی را یارای جنگ با ذات ناسوت و طبیعت و کثرت نبوده است. محمد بن عبدالله بسوی شرک تاخت, لیک جنگ و کشتار او, به سترگ شرک نیانجامیده, شرک را گسترانید. او بت پرستی را, به بتکده پرستی ارتقاء داده است.
بهاء الله آمد و خشونت و جنگ در اسلام را تقبیح نموده, آیین اسلامی و اصلاحی بهایی را بنیان نمود, لیکن او بدان درجه از آگاهی و رابطه ی الهی و ملکوتی دست نیازیده بود که اساس این ادیان را بشری بخواند, نه الهی و نبوی. سخن بسیار است, لیکن در این مقال نمی گنجد. اینجا روی زمین همگان در عالم ناسوت, اختیار و کثرت عمر کوتاهی را سپری می کنیم که بهتر آن است مترصد نجات یکدیگر از ضلالت باشیم, نه مترصد مهدومیت یکدیگر؛ زیرا همگان موجودی متناقض و ناقص هستیم, نه دارای کمال, چه کمال فقط از آن خداوند فرید است؛ متعاقباً ادیان کمال ندارند که عاری از تناقض و نقصان باشند؛ از اینرو حتی متدینان کمال ندارند. خداوند فرید در عالم لاهوت و کمال مطلق است و هرگز به نقض و نقص مبتلا نبوده است, لذا او هرگز مشیت ذات اختلاف, کثرت و اختیار را نقض نکرده است که نقض, خود نقص است و خداوند از نقض و نقص مبرا است. هیچکدام از پیامبران بنی اسرائیل الی عیسی پیامبر, هرگز, به جنگ و کشتار روی نیآوردند. یهوه – خداوند یهود – داوود را بدلیل خونریزی از ساختن عبادتگاه مذهبی نهی نمود, بنای آن را به سلیمان – فرزند داوود – واگذار نمود که خوی آشتی و صلحجویی داشت. اغلب داوود با هجمه ی نظامی فلسطینیان داجون پرست (بت مخصوص فلسطین) مواجه بوده, به نبرد می پرداخت.
یحیی و عیسی, دو پیامبر هم دوره, ثبات شخصیتی خویشرا, در حیطه مهربانی و نیکی نسبت, به سایر انسانها از ابتدای زندگی الی انتهای زندگی خویش محفوظ نمودند؛ یعنی, پیامبران راستین ثبات شخصیتی دارند. چرا پیامبر بایست ثبات شخصیتی داشته باشد؟ زیرا او بایست مبرا از تناقض عقل,اخلاق و احساس باشد که سیر تناقض ناسوتی را بسوی سیر کمال ملکوتی بپیمایند؛ چه تناقض, کمال نمی آفریند. آیین راستی الهی مهربانی و نیکی خانوادگی و اجتماعی است که نفوس و ملل را ایمن و امین می سازد. هر فردی بر اساس دوره ی تربیت خردسالی, به یکی یا تعدادی از عواطف ذیل می گراید. برخی از افراد نیز از همه ی عواطف برخوردارند. لیکن اهم تربیت, اعتدال است که افراطی و تفریطی, نسبت با خود و سایر مردم رفتار نکنیم.
۱- عاطفه ی شخصی (حداکثر افراد نسبت به خودشان دارند)
۲- عاطفه ی خانوادگی (بیشتر افراد نسبت به خانواده اشان دارند)
۳- عاطفه ی اجتماعی (کمتر افراد نسبت به جامعه اشان دارند)
۴- عاطفه ی جهانی (ناچیز افراد نسبت به جهان اشان دارند)
اینجانب کاربران عزیز و محترم را به رجوع در کتاب راهی بسوی راستی دعوت می نمایم, البته! کتب دیگری سعی داشته اند که ماهیت این ادیان بشری را برای مردم تبیین نمایند, لیکن آیین واقعی الهی را, در اختیار نداشته اند که مردم را پایبند یکتاپرستی و رویکردی عبادی پس از رهایی از این ادیان و بارهای استثماری و زیادتی و تظاهر نمایی و روحانی مآبی قرار دهند.
موفقیت نیک و سعادت نیک را برای همگان مسئلت دارم. آمین!