بازی روسای دیکتاتوری جمهوری اسلامی با مردم ایران
اگر جمهوری اسلامی هزینه های ۳۷ سال اسراف گسترش حکومتی, دستگاه سپاه پاسداران, بسیج ضد مستضعفان, خیل جیره خواران جماران و تبلیغات مختلف و گزاف را صرف عدالت و پیشرفت کرده بود, بی گمان ایرانی و خانواده ایرانی و جامعه ی ایرانی نیم نگاهی به جمهوری اسلامی می افکندند.
طی سالیانی که گیلان و کوچصفهان اقامت داشته ام، متاسفانه با بحران در عرصه های مختلفه زندگی شهری و روستایی هموطنان گرامی مواجه بوده ام. نرخ مصرف سیگار،مواد مخدر،افراد بیکار،کار زاید،بدهکار،بزهکار و فقر بسیار گسترده است. گفتگو با روستاییان نمایانگر این واقعیت ناگوار است که هرگز کسی در ادارهها،سازمانها و نهادها برای خدمتگزاری به این قشر زحمتکش و مفلس برنامه ای و سیاستی راهبردی و انفعالی نداشته است. شهرداری،بخشداری،دهداری،راهداری و سایر سازمانهای دولتی و خصوصی مترصد حل کاهش یا زدودن مسایل این مردم محروم نبوده است. بسیاری از جاده های روستایی گیلان آسفالت نشده است، چنانکه همچنان روستاییان بر خاک،سنگ و گِل گام مینهند. برخی از مناطق روستایی فاقد گازکشی و لوله کشی است که منجر به افزایش هزینه ها و استفاده از مواد سوختی – نفتی شده است. نظافت و بهداشت محیط روستایی اعم در خیابانها،کوچه ها و محله ها تامین نشده است. برخی تیرکهای برق همچنان با فقدان علمکهای چراغ روشنایی مواجه بوده، مردم در خاموشی و تاریکی رفت و آمد میکنند. پیاده رو برای رفاه حال و محل ایمن عابران ساخته نشده است. همچنان کانالهای خاکی و سنتی آبیاری در روستاها بقا داشته، اراده ای خدمتگزار به کشاورزان گیلان برای رفاه حال کشاورزان،خانواده اشان و مردمان مناطق در راستای بهزیستی آنان و همچنین ساختن کانالهای بهینهی آبیاری وجود نداشته است.
جمهوری اسلامی پس از ۳۷ سال همچنان فکری به احوال خیل بیکاران نکرده است
فصلهای سرما اعم از پاییزان و زمستان مردم محروم روستایی به روز بازارها رفته، زیر آماج قطران باران و برف به امرار معاش میپردازند، در حالیکه نمایندگان مجلس،مسولان و رئیسان در اماکن ایمن از گزند پاییزان و زمستان اوقات خویشرا مصروف التذاذ سیاسی و اقتصادی میکنند. گسترهی کار زاید در استان گیلان و خاصه شهرستان رشت بصورت دستفروشی نمایانگر فقدان ارادهای دال بر رفع بیکاری خیل بیکاران و ساماندهی اشتغال آنان است. روستاییان گیلان طی ماههای اردیبهشت الی شهریور فرصت کشت، داشت و برداشت داشته، مابقی سال را با اندک درآمد محصول خویش سپری میکنند. برخی از آنان به شغل دومی روی آورده اند که همچون اشتغال در آژانس،بنایی و کارگری میباشد.
بسیاری از روستاهای گیلان پس از ۳۷ سال همچنان فاقد جاده سازی و آسفالت کاری
من معتقد هستم که اگر ارادهای خدمتگزار مردم محروم وجود داشت، هرگز چنین خیل مراکز خیریه و صندوقهای آنها در خیابانها و کوچه مشاهده نمیشد. در این زمینه مطالعه نموده ام که رژیمهای فاشیستی و دیکتاتوری بدلیل بی اهمیتی به مردم موجبات بقای فقر و افزایش فقر را فراهم میسازند، چه شعار عوامفریبانه فاشیسم را میتوان، در آنتی کاپیتالیستم (ضد سرمایه داری) برجسته یافت. اما موضوع مهم آن است که جمهوری اسلامی،تمکن و افلاس را حاصل ارادهی الله و ارادهی الهی میخواند که بی گمان این تفکر مذهبی و سیاسی منبعث از کلام قرآن خلفای راشدین میباشد. بنابراین قرآن و روحانیون مسلمین، به بقای حاکمه و جامعه کلاسیستی (طبقاتی) معتقد بوده اند؛ چنانکه ارادهای قوی دال بر فقر زدایی و توفیق در فقر زدایی، در جوامع اسلامی تحقق نیافته است؛ یعنی، حاکمههای مدعی مبارزه با استکبار و سرمایه دار، خود یاور مستکبر و سرمایه دار بوده اند. اکثر رجال سیاسی را افرادی تشکیل دادهاند که مبتلا به بی قیدی عاطفی اجتماعی و بی قیدی عاطقی جهانی میباشند. چنین افرادی فقط رشد و نموی عاطفهی خانوادگی داشته اند، بنابراین آنان سایرین را لگدمال مینمایند. بالندگی عقلی و علمی همین رجال سیاسی با اعتقادات و شخصیت استکباری، دیکتاتوری و استبدادی همراه میباشد. مآلاً میتوان استنتاج نمود که بحرانهای مذکور حاصل سیاستهای الیگارشی و مافیایی است که نابسامانیهای زیستی،روانی و محیطی رجال سیاسی و قوای مملکتی، در بروز و ظهور آنها دخیل میباشند. چنین رجال سیاسی و مذهبی بیش از آنکه زندگی ساز باشند، زندگی سوز بودهاند و بیش از آنکه خدمتگزار بشر باشند، شرور بودهاند. از اینرو الزامی است که هر فردی بر اساس سلامتی عقلی،احساسی،روانی،منطقی و علمی – در راستای دینداری – دین راستین را پیروی نماید که مردمان را از چالش و تنش، بسوی آرامش و وفاق سوق دهد و انسان را سخی نماید،نه قسی و انسان را مهربانی آموزد، نه پرخاشگری و انسان را نیکی آموزد، نه دشمنی.
آقای روحانی، رئیس جمهوری اسلامی در ایران چهارشنبه ۲۶/۱/۱۳۹۴ شمسی به استان گیلان سفر نموده، طی سخنرانی خویش قول مساعدت برای بهبود وضعیت گیلان را داده است، لیکن وعده های تبلیغاتی و سیاسی آنان حول برنامههای اجرایی فاقد اولویت در استان گیلان است. براستی جمهوری اسلامی در ایران سد ساز،راه ساز و بیمارستان ساز بوده است، نه زندگی ساز، نه دادگستر ساز،نه معنوی ساز. آقای روحانی سخن از ساختن سد و راه آهن و بیمارستان رانده است که من سخنان ایشان را تکرار سخنان رؤسای پیشین و در مسیر گریز از خدمتگزاری واقعی به مردم محروم ایران و گیلان میدانم که هم اینان سروران رجال سیاسی بوده، مکنت،منصب،قدرت و ثروت را به ودیعه در اختیارشان قرار داده اند. همواره نیروی مردمی، توانایی و ارادهی الهی، در برابر کوتاهی و بیاهمیتی رجال سیاسی و مذهبی را طی تاریخ بشری در اوج نومیدی و سرخوردگی اعمال نموده، توفیق یافته اند. بیتردید مردم محروم استان گیلان در اولویت نیازهای مبرم استان خویش، رفع تنگدستی، اشتغالزایی،رسیدگیهای روستایی و کشاورزی، مستمری کافی دولتی بی سرپرستی و مستمری کافی دولتی سالمندی و سالخوردگی حمایتی، راهکارهای انفعالی رفاهی و … را خواستار بودهاند که متاسفانه همواره با وعده سد سازی، راه سازی و بیمارستان سازی مواجه شده اند. تو گویی جمهوری اسلامی همچون سمور آبی سد ساز و راه ساز بوده است که البته! همچنان ایران با کمبود ذخایر آبی و نا امنی جاده ای روبرو بوده است. بیگمان جمهوری اسلامی در ایران، خدمات در خور و سزاوار این مردم مستمند، ایثارگر و صبور و صاحبان اصلی کشور ثروتمند ایران ارایه نداده است. توجهات و ملاطفت نسبت به مردم جامعه ای، خود نمایانگر سلامت اعتقادی، زیستی، روانی، محیطی، روحی، اخلاقی و عاطفی رجال سیاسی و مذهبی حاکمهای میباشد. سران جمهوری اسلامی، پادشاه پهلوی را محکوم به اجنبی گرایی نموده، به وفاق ایران و اسرائیل خرده میگرفتند و حال آنکه جمهوری اسلامی نیل به خدمتگزاری به خودی و جیبهای مبارک خودی و برون مرزی در فلسطین،لبنان،سوریه،عراق،بحرین،یمن،چین،روسیه و انگلیس را در دوسیه حکومتی خویش ثبت کرده است که منافی منافع و مصالح اخلاق و مردمان ایران بوده است؛ زیرا سکان بایست در اختیار ایرانی باشد که نجات کشتی اجتماعی ایران را به نجات قایقی اجنبی, اولویت بخشد و همچنین آشتی و دوستی بین ملل پدید آورد، نه نفاق، قتل و قتال. بنابراین ستمگران مسرفین طاغوتی میباشند که من هرگز به آنان روی نیآورده ام.
ولا تطیعوا امر المسرفین – الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون – و امر مسرفین را اطاعت نکنید – کسانیکه در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.
یکی از انحرافات اسلامی و رهبری اسلامی در فرقه شیعی
اکنون در مییابیم که یک جامعه مشوش و مغشوش دارای سه گروه بنیادگرایی،رفرمیستی و رادیکالیستی است که برتری یکی بر دیگری نیازمند همراهی، رضایتمندی و خشنودی مردمی در واکنشی متناسب با اوضاع سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و میراثی – باستانی میباشد.
بزودی انسانهای با دانش، با وجدان و با اخلاق نسبت به جامعه ای، از اعتراض و نقادی بر حق دیگران پند میگیرند و تغییر میدهند و بزودی انسانهای بی دانش، بی وجدان و بی اخلاق نسبت به جامعه ای، از اعتراض و نقادی بر حق دیگران خُرده میگیرند و تغییر نمیدهند. سخن در اینباره بسیار است و لیکن بیش از این مصدع اوقات مردم محترم نمیشوم.
الیگارشی : سیادت و قیادت گروهی به نفع خویش و پیروان راس مردمان
تهیه گزارش و متن : فرزان مصدق